سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
لبنان، به راهحل رسید
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
انتخاب نخستوزیر در لبنان به سرانجام رسید. انتخاب نخستوزیر پساز چندین دور رایزنی بیثمر قرار بود دوشنبه 18 آذر صورت گیرد اما به دلیل مخالفت سعد حریری با کاندیدایی که خود معرفی کرده بود، در آن زمان صورت نگرفت.
پس از آن حریری از رئیسجمهور خواست این انتخاب را تا روز پنجشنبه 21 آذر به عقب بیندازد اما برای آنکه حریری بداند تأخیر در انتخاب نخستوزیر، شرایط را به نفع او تغییر نمیدهد، عون دوشنبه 25 آذر را تعیین کرد اما رایزنیها در این روز نیز به سرانجامی نرسید و به پنجشنبه موکول گردید.
در این میان گروههای مسیحی و شیعی جریان 8 مارس از روش جدید برای انتخاب نخستوزیر خبر دادند و این موضوع سبب نگرانی شدید طرف مقابل و نیز آمریکاییها گردید و تندتر شدن ادبیات نخستوزیر کنونی و رئیسجمهور علیه هم، از یکسو و احزاب سیاسی دو طرف ماجرا - 8 و 14 مارس- نسبت به هم را از سوی دیگر در پی داشت.
دبیرکل حزبالله لبنان در سخنرانی روز جمعه 22 آذر ماه گفت: «پس از استعفای آقای حریری ما وضع جدیدی داریم؛ در کشوری که دولت ندارد، «اغلبیت نمایندگان» باید دولتی بهوجود آورد و فراکسیونها باید با تلاش خود دولت جدیدی روی کار بیاورند».
در واقع سیدحسن نصرالله در این سخنرانی حریری و هواداران خارجی آن و نیز فراکسیون المستقبل و قوات اللبنانیه (سمیر جعجع) را تهدید کرد که در صورت وقتگذرانی بیشتر، پارلمان میتواند با توجه به اکثریتی که در آن وجود دارد، نسبت به انتخاب نخستوزیر اقدام کند.
این در حالی است که طبق قاعده، از آنجا که نخستوزیر سهم اهلسنت و منتخب فراکسیون المستقبل میباشد، معرفی نخستوزیر ابتدا از سوی رئیس این فراکسیون صورت میگرفت. در واقع سیدحسن نصرالله گفت اگر رئیس این فراکسیون بیش از این تأخیر کند، اکثریت پارلمان میتواند، خود نخستوزیری را از میان اهلسنت برگزیند و بر این اساس پنج روز بعد نام «حسان دیاب» وزیر سابق آموزش و پرورش لبنان به میان آمد و روز پنجشنبه گذشته رایزنیهای درون و برون پارلمان روی این نام تمرکز داشت.
موضع جدید سیدحسن نصرالله برای آمریکا و عوامل آن و نیز برای سعد حریری و جعجع نگرانی زیادی به وجود آورد و به پاسخگویی دفتر عون نسبت به اتهامات طیف حریری هم منجر شد. نخستوزیر کنونی مدعی شد، ارائه جمعبندی فراکسیون ملی آزاد - به رهبری جبران باسیل - درباره کاندیدای نخستوزیری به رئیسجمهور خلاف قانون اساسی است.
منظور حریری این بود که انتخاب نخستوزیر صرفاً از سوی فراکسیون المستقبل صورت میگیرد و دیگران در شکلدهی به آن جایگاهی ندارند و این در حالی است که هم حزبالله و هم جریان عون - جریان ملی آزاد - بارها تمایل خود را به ادامه نخستوزیری حریری اعلام کرده و نیز گفته بودند از هر فردی که از سوی حریری معرفی و مورد پشتیبانی او قرار گیرد، حمایت خواهند کرد؛ اما حریری ادامه نخستوزیری خود را به دریافت «امتیازات و اختیارات ویژه» -که نتیجه آن بلااثر شدن پارلمان بود- موکول کرد و ادامه مسئولیت در چارچوب قوانین موجود و از جمله پیمان طائف را غیرممکن خواند.
او در عین حال اگرچه ظاهراً از روی کار آمدن عضو دیگری از المستقبل استقبال نمود، اما بهرغم معرفی افرادی نظیر محمد صفدی، بهیج طباره و سمیرالخطیب از رأیگیری پارلمان درباره آنان جلوگیری کرد. کاملاً واضح بود که حریری نمیخواهد فرد دیگری سکاندار دولت باشد و در عین حال نمیخواست در چارچوب قوانین موجود فعالیت کند.
سیدحسن نصرالله از آنجا که پیشبینی میکرد، گزینه جدید یعنی انتخاب مستقیم نخستوزیر توسط پارلمان میتواند با شبهه قانونی بودن مواجه شود، گفت: «رئیسجمهور و میثاق (پیمان طائف) دو رکن آینده هستند و برخی میگویند این خلاف قانون اساسی است که تنوع اقوام و... را نادیده بگیریم من نمیخواهم از قانون اساسی صحبت کنم من از منفعت ملی لبنان صحبت میکنم و در نهایت ما دولتی میخواهیم که نه با قانون اساسی، نه با توافق طائف و نه با آرامش لبنان منافاتی داشته باشد».
انتخاب مستقیم نخستوزیر از سوی پارلمان، منافاتی با قانون اساسی لبنان ندارد چرا که قانون اساسی 1303ش و اصلاح شده آن در سال 1339 ش در این خصوص سکوت کرده است و البته براساس میثاق طائف، نخستوزیر لزوماً از میان اهلسنت و فراکسیون آنان در مجلس انتخاب میشود.
در این میان، سید میگوید وقتی فراکسیون المستقبل به عنوان فراکسیون بزرگتر اهلسنت وقتگذرانی میکند ما نیمی از این بخش مفاد پیمان را بنا به منفعت لبنان کنار میگذاریم همانگونه که المستقبل و رهبر آن اجرای اصل استفاده از حق معرفی نخستوزیر را برخلاف قانون و میثاق به تأخیر انداختهاند و این در حالی است که شرایط بحرانی لبنان، تسریع در انتخاب نخستوزیر را طلب میکند.
هفته گذشته در واقع صحنه تحرک شدید طیفهای مختلف بود. در این بین آمریکاییهایی که به شدت نگران شده بودند از مخفیگاه خود و ادعای عدم دخالت در امور لبنان خارج شدند و به موازات مطرح شدن کاندیدای فراکسیونهای الوفاء و حرالوطنی، فردی را معرفی و به تبلیغ او پرداختند.
سه روز پیش «دیوید هیل» معاون سیاسی وزیر امور خارجه آمریکا به بیروت آمد و از احزاب 14 مارس خواست، از نخستوزیری «نواف سلام» در مقابل «حسان دیاب» حمایت کنند و پس از آن، بعضی از این احزاب از سلام به عنوان «تکنوکرات مطلوب» یاد کردند و این در حالی بود که هم آمریکا و هم احزاب لبنانی وابسته به آن میدانستند، سلام نمیتواند 65 رأی پارلمان را برای دولت خود بگیرد کما اینکه بلافاصله پس از مطرح شدن نام نواف سلام، حزبالله و بقیه گروههای شیعی و مسیحی و سنی 8 مارس گفتند محال است اجازه دهند او نخستوزیر شود.
البته بعضی احزاب 14 مارس، همزمان با نام بردن از نواف سلام، از «ریا الحسین» وزیر فعلی کشور که وابسته به حزب حریری است و «فؤاد مخزومی» عضو پارلمان که به وابستگی به آمریکا شهره است هم نام بردند. از درون جریان المستقبل هم از «خالد قبانی» و حتی «بهیه الحریری» خواهر سعد حریری به عنوان کاندیدای المستقبل برای نخستوزیری لبنان نام برده شد.
در یک جمعبندی میتوان گفت کاندیدای المستقبل تا آخر سعدالدین حریری بود؛ کمااینکه خود سعد حریری هم بر ادامه حضور در این پست تأکید داشت. اما هم او و هم کشورهای آمریکا و عربستان میخواستند او نخستوزیری متفاوت از گذشته و با کارآیی بیشتر برای واشنگتن و ریاض باشد که البته به نظر میآید این دو کشور در هفتههای اخیر از اینکه حریری بتواند وضع متفاوتی ایجاد کند، ناامید شده بودند. حریری تا آنجا که توانست از به نتیجه رسیدن نام دیگری ممانعت به عمل آورد اما مباحث هفته پیش لبنان نشان داد زمان زیادی در اختیار نداشته است.
حریری و دو کشور حامی او به خوبی میدانند که عون و نصرالله میتوانند نخستوزیر را از دل پارلمان بیرون آورده و با اکثریت به او مشروعیت بدهند و این اتفاق یک سنگ بنا محسوب میشود و برای همیشه المستقبل را از داشتن حق انحصاری انتخاب نخستوزیر از میان خود محروم میکند و این معانی متعددی را در پی میآورد.
انتخاب نخستوزیر به طور مستقیم و بدون در نظر گرفتن نظر رئیس فراکسیون المستقبل، اهلسنت لبنان را پس از حدود 60 سال از سیطره این حزب، آزاد میکند و به شکلگیری حداقل یک حزب جدید سنی در لبنان منجر میشود که لزوماً خطوط سنتی المستقبل را در عرصه داخلی و خارجی لبنان دنبال نمیکند.
دومین اثر انتخاب نخستوزیر با رأی مستقیم پارلمان، اقتدار بیشتر پارلمان و حتی اقتدار بیشتر رئیسجمهور است چرا که حزب المستقبل - و در دهههای اخیر خانواده حریری-، پارلمان که یک رکن مهم قدرت لبنان است را به گروگان گرفته بودند.
در شرایط جدید، پارلمان فقط تداعیکننده اراده یک فراکسیون نیست بلکه تداعیگر اراده اکثر فراکسیونهای درون آن است و این به پارلمان اقتدار بیشتری میدهد و میتواند در سایر مسایل لبنان، از جمله مباحث پیچیده اقتصادی ابتکار عمل و جرأت بیشتری به خرج دهد.
تأثیر سوم این است که انتخاب مستقیم نخستوزیر توسط پارلمان راه را برای اصلاح سایر رویهها و سنتهای دستوپاگیر لبنان هموار میکند. بیش از همه، قانون اساسی 1303 و 1339ش (1924 و 1960م) نیاز به بازبینی دارد و این بازبینی میتواند وضع بهتری را میان طوایف، مذاهب و گروههای لبنانی پدید آورد و به سهمیه اقوام نگاه جدیدی بیندازد.
اقدام آمریکا در معرفی نواف سلام که با همراهی حزب حریری مواجه نشد و در عین حال از سوی سمیر جعجع - رقیب مسیحی میشل عون- حمایت شد، از یکسو سبب شکاف در 14 مارس بر سر انتخاب نخستوزیر گردید و مطرح شدن نام خالد قبانی در مقابل نام نواف سلام در واقع از این شکاف خبر داد.
از سوی دیگر معرفی نواف سلام از سوی نماینده آمریکا و سمیر جعجع میتواند بیانگر عبور آنان از حریری باشد که این هم یک ضربه به آینده خاندان حریری به حساب میآید. کما اینکه اقدام جریان 8 مارس - فراکسیونهای الوفاء و حرالوطنی- در معرفی «حسان دیاب»، از شکاف در درون حزب المستقبل هم خبر میدهد و همه این موضوعات بیانگر آن بود که زمان سعد حریری برای انتخاب بسیار کوتاه است. این موضوع در عین حال نشان داد به موازات دستان خالی حریری، هنوز عون و نصرالله گزینههای جدیدی دارند که طرح آنها سبب لرزش و ریزش بیشتر جریان مقابل میگردد.
بر این اساس سید حسن نصرالله از نیروهای مقاومت در لبنان که از سوی آشوبگران و رهبران آنان با فشار شدید و ارعاب و تهدید به خشونت بیشتر مواجه هستند، خواست کمی دیگر صبر کنند که «راهحل نزدیک است». یک هفته پس از سید و وعدهای که به نیروهای مقاومت داده بود «حسان دیاب» با پشتیبانی فراکسیونهای مقاومت، ملی آزاد و... و با کسب 69 رأی نمایندگان مجلس از سوی رئیسجمهور مأمور تشکیل کابینه شد.
دیاب برای بهدست آوردن نخستوزیری 60 رأی و برای جلب اعتماد مجلس به هیئت دولت به 65 رأی پارلمان احتیاج دارد در این میان فراکسیون المستقبل که در شطرنج سیاسی لبنان مات شده اعلام کرد در دولت دیاب شرکت نخواهد کرد و مسلماً این سبب جایگزین شدن افرادی از اهلسنت در دولت به جای عوامل حریری میگردد و آینده سیاسی این حزب در ابهام قرار میگیرد.
در این میان «نواف سلام» که معاون وزیر خارجه آمریکا بر نخستوزیر شدن او تأکید داشت تنها 13 رأی نمایندگان پارلمان به رهبری جعجع را بهدست آورد و این وزن اندک سیاسی آمریکا را در صحنه سیاسی لبنان نشان داد.
رایزنیهای روز پنجشنبه وزن سیاسی طرفهای دیگری را نیز بهخوبی آشکار کرد؛ هواداران مقاومت 53/9 درصد، جریان حریری و شرکای آن 33/6 درصد و عوامل آشوب «جعجع، جنبلات، جمیل و...» به رهبری آمریکا 10/15 درصد بروز و ظهور واقعی سیاسی دارند.
در اولین فرصت که پارلمان لبنان تشکیل شود برای نخستوزیری دیاب بهطور رسمی رأیگیری خواهد شد و اگر در این فاصله اتفاق دیگری نیفتد از این هفته او نخستوزیر لبنان خواهد بود.
چسب «آوا» و برچسب ناروا
علی ربیعی در ایران نوشت:
عصر پنجشنبه قصه مرگ «آوا» دختر دوساله اهوازی برای اعضای شورای امنیت سازمان ملل روایت شد: «آوا که از بیماری «ایبی» رنج میبرد یکی از کودکان پروانهای بود. بیماران «ایبی» به این نام خوانده میشوند، چون پوستشان نظیر پروانهها شکننده است. برای جلوگیری از عفونت، زخمهای پروانهای باید با باندهای مخصوص پوشیده شود.»
چنین روایتی منجر به این شد که خانم کلی کرافت سفیر امریکا در سازمان ملل تسلیتی اعتراف گونه بر زبان و چهره جاری سازد. معروف است که پس از اشغال پاریس توسط آلمانیها در جنگ دوم جهانی، روزی یک افسر گشتاپو به آپارتمان پیکاسو سر میزند.
افسر از دیدن تابلوی گرانیکا و«آشفتگی» و خشمی که در آن اثر دیده میشود یکه میخورد و از پیکاسو میپرسد: «این کار شماست؟» پیکاسو پاسخ میدهد «نه، این کار شماست!» می اندیشم آشفتگی و خشم جوانانی که همین یکی دوسال اخیر شغل خود را ازدست داده و نه چشماندازی از سرمایهگذاری داخلی و خارجی میبینند و آنچه میبینند اقتصاد کوچک شده تحریم است و هیچ گشایشی را متصور نیستند، تجلی خیابانی آبان ماه نیز از همین روست. آنچنان که حتی منتقدین داخل امریکا اخیراً فاش کردند: سهمی از این پروژه که با کنش امریکا و نیز ناامیدسازی در سطح رسانهها به تولید انبوه رسیده ناشی از تحریمهاست.
تابلویی از مرگ آوا کودک اهوازی در سازمان ملل ترسیم شد که نشان میدهد کار تحریمهای امریکایی است. با این زبان مستند ومستدل باید با افکار عمومی جهان گفتوگو کرد.این زبانِ بدن است.زبان بدن کودک مبتلا به بیماری پروانهای هم هست که پوست او چندان حساس شده وتاول زده که جز به کمک بانداژهای ویژه نمیتواند پانسمان شود. حتی گزارشگر دیده بان حقوق بشر نوشت «پایبندی بیش از حد» بانکها وشرکتهای دارویی به تحریمهای ضد ایرانی، موانع پیچیدهای در تراکنشهای مالی این داروها ایجاد میکند.
پیشتر هم بیبیسی در گزارشی به نحو مستند و بر مبنای تحقیقات ومکاتبات خود با تعدادی از بانکهای بزرگ اروپا پرده از نوعی «ایران هراسی جدید» برداشت که میتوان آن را «ایران هراسی مالی و بانکی» نامید. در کنار جنگ بیصدایی که امریکا علیه جان ایرانیان برپا کرده و به تعبیر خود داغ کردن زمین برای ایجاد خشم و درگیری در ایران را دنبال میکنند در داخل هم عدهای ناخواسته به جای مشارکت در برنامه تحریم شکنی و بیرون آوردن ایران از اشغال تحریمی امریکا در این جنگ بیصدا بهنام مبارزه با امریکا بر تحریم گرهافزایی میکنند.
عدم الحاق به کنوانسیونهای مبارزه با پولشویی و اف.ای. تی.اف وضعیت تحریمی مذکور را تشدید ومضاعف خواهد کرد. یعنی اگر راهبرد تحریم شکنی را به موازات کاهش تأثیر مرگبار تحریم انتخاب نکنیم به سمت وضعیتی میرویم که هر ایرانی نه فقط از سوی تحریم گران بلکه از جانب اف.ای. تی.اف وقواعد مبارزه با پولشویی که مستظهر به پشتیبانی سازمان ملل نیز هست، میتواند در معرض یک برچسب ناروا قرار گیرد.
در سازمان ملل با به رخ کشیدن تابلوی آوا، به همتایان سازمان مللی خود نشان داد که زخم پروانهای محروم از چسب، داغ یک برچسب ناروا را نیز بر پوست دارد: آن کودک بدان خاطر از چسب زخم ویژه محروم شده که تحریم گران، برچسب «پولشویی»، برچسب «تروریسم» را بر فراز تک تک شهروندان ایرانی به گردش درآوردهاند وبانکهای جهانی چنان ایران هراسی را درونی کردهاند که گویی در عادیترین معامله انسانی نیز با یک «تروریست» طرف هستند.
فقدان راهبرد برای تحریم شکنی معنایی جز بیاعتنایی به این برچسب وبی اعتنایی به رنج شهروندان ندارد. تحریمها به این اعتبار یک توهین توزیع شده در سطح ریزبدنهای جامعه ایرانی نیز هست و دور باد از ما که با این توهین علیه معیشت وکرامت وحق سلامت شهروندان ایرانی کنارآییم و راهبردی برای مبارزه با آن کاپیتولاسیون جهانی نداشته باشیم.
وقتی اجماعی از اقتصاددانان و دیپلماتها از علی طیب نیا تا کرباسیان و سیف و همتی و ظریف و زنگنه و دژپسند و... اتمام حجت میکنند که عدم پیوستن به اف.ای.تی.اف هم به ایران برچسبهای جدیدی زده و هم زخمهای جدید بر تن ایران ایجاد میکند، فارغ از اینکه این دولت را بخواهیم یا نخواهیم یا چه رؤیایی برای دولت آینده در سر میپرورانیم وظیفه ملی اخلاقی و انسانی ما در شرایط ایران امروز این است که خودمان برچسبسازی نکنیم و برچسبهای ناروا را از سر ایران دور کنیم، اندیشهای برای «آواها» و بهبود زخمهای جوانان ناامید آبانی در سر داشته باشیم.
استیضاح ترامپ و آینده نامعلوم
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
مجلس نمایندگان آمریکا سرانجام پس از هفته ها تحقیق و کشمکش سیاسی، استیضاح دونالد ترامپ، رئیس جمهوری این کشور را تصویب کرد. با تصمیمی که روز چهارشنبه 18 دسامبر 2019 در مجلس نمایندگان گرفته شد، ترامپ به عنوان سومین رئیس جمهوری و نخستین رئیس جمهوری جمهوری خواه آمریکا استیضاح می شود.
دو اتهام وارد شده به ترامپ شامل «سوءاستفاده از قدرت» و «مانع تراشی بر سر ایفای وظایف کنگره»، هر یک به ترتیب با 230 و 229 رای به تصویب رسید. در این رای گیری سرنوشت ساز، سه دموکرات عضو مجلس نمایندگان از رای دادن به استیضاح ترامپ خودداری کردند در حالی که هیچ یک از جمهوری خواهان مجلس با دموکرات ها علیه رئیس جمهوری هم حزبی همراه نشدند.
اکنون با بسته شدن روند استیضاح رئیس جمهوری آمریکا در مجلس نمایندگان، نوبت به مجلس سنا می رسد که طی برپایی دادگاهی، به اتهامات وارد شده رسیدگی کند. قانون اساسی آمریکا، وظیفه اعلام جرم یا همان استیضاح را برعهده مجلس نمایندگان و وظیفه تشکیل جلسه دادگاه را برعهده سنا گذاشته است.
مقامات دولت فدرال که از سوی مجلس نمایندگان تحت تعقیب قضایی قرار بگیرند، ملزم هستند در دادگاهی که در سنا و به ریاست رئیس دیوان عالی فدرال تشکیل می شود، حاضر شوند و از خود دفاع کنند. در این دادگاه، سناتورها همزمان نقش دادستان و هیئت منصفه را بازی می کنند به این شکل که اجازه دارند اتهامات وارد شده از سوی مجلس نمایندگان را مطرح کنند و در نهایت به گناهکار بودن یا بی گناهی متهم رای دهند. اگر دو سوم اعضای سنا به این جمع بندی برسند که فرد متهم در اتهامات وارد شده گناهکار است، به شکل اتوماتیک وی از مقام خود خلع میشود.
در تاریخ آمریکا تعدادی از مقامات دولت فدرال – عمدتا قضات دادگاه های فدرال و دیوان عالی فدرال – با حکم سنا از مقام خود خلع شده اند، با این حال دو رئیس جمهوری قبلی (اندرو جانسون در قرن نوزدهم) و (بیل کلینتون در قرن بیستم) در دادگاه سنا حکم تبرئه گرفتند و به ریاست جمهوری خود ادامه دادند.
هم اکنون در پرونده استیضاح دونالد ترامپ به دلیل وفاداری کامل جمهوری خواهان به رئیس جمهوری هم حزبی، امکان گناهکار معرفی شدن ترامپ در دادگاه سنا و برکناری وی تقریبا غیرممکن به نظر می رسد. دموکرات ها در سنا فقط 45 کرسی را در اختیار دارند که با احتساب دو سناتور مستقل اما متحد با دموکرات ها، تعداد آرای آنان به 47 رای می رسد. در حالی که برای برکناری ترامپ حداقل باید 20 سناتور جمهوری خواه با دموکرات ها علیه رئیس جمهوری هم حزبی خود متحد شوند؛ اقدامی که محال به نظر می رسد.
به همین دلیل، برخلاف روند استیضاح در مجلس نمایندگان که جمهوری خواهان در پی توقف یا کند کردن روند آن بودند، در جریان برپایی دادگاه در سنا، جمهوری خواهان به شدت از دادگاهی شدن ترامپ و صدور حکم برائت در کوتاه ترین زمان ممکن حمایت می کنند. با این حال، دموکرات ها مدعی هستند که سناتورهای جمهوری خواه از عدالت خارج شده اند و آشکارا از رئیس جمهور تحت تعقیب حمایت می کنند.
آنان همچنین از این که رهبران حزب جمهوری خواه در سنا با احضار نزدیکان ترامپ به جلسه دادگاه و گرفتن شهادت از آنان مخالفت می ورزند، به خشم آمده اند.برخی گمانه زنی ها حکایت از آن دارد که اگر دموکرات ها از برگزاری محاکمه بر اساس سلایق و منافع خود اطمینان نداشته باشند، چه بسا از ارسال مصوبه روز چهارشنبه مجلس نمایندگان به مجلس سنا خودداری ورزند.
درچنین صورتی، ترامپ برای مدت ها موفق نخواهد شد حکم تبرئه را از سنا دریافت کند. از آن جا که استیضاح ترامپ نخستین استیضاح تاریخ آمریکا در دوره نخست یک رئیس جمهوری به شمار می آید، نتیجه نهایی آن بر انتخابات مجدد وی تاثیر تعیین کننده خواهد گذاشت. جمهوری خواهان امیدوار هستند هرچه سریع تر از کابوس استیضاح رهایی یابند و تمرکز خود را بر پیروزی مجدد در انتخابات 2020 معطوف کنند.
در حالی که دموکرات ها تلاش می کنند موضوع استیضاح و اتهامات وارد شده به ترامپ را تا شب برگزاری انتخابات ادامه دهند و زمینه شکست ترامپ و پیروزی خود را فراهم کنند.با این حال، تا فردای روز برگزاری انتخابات در ماه نوامبر 2020 که نتایج انتخابات سراسری آمریکا اعلام خواهد شد، مشخص نخواهد شد که آیا استیضاح ترامپ موجب پیروزی جمهوری خواهان خواهد شد یا به شکست رئیس جمهوری مستقر برای ادامه سکونت در کاخ سفید خواهد انجامید.
ژاپن و گام بلند همکاری با ایران
حسن هانیزاده در آرمان نوشت:
سفر آقای دکتر حسن روحانی به ژاپن یکی از رویدادهای سیاسی مهم سالهای اخیر ایران است به این دلیل که ژاپن که 90 سال رابطه سیاسی با ایران دارد، توانسته در طول چهار دهه گذشته روابط اقتصادی و سیاسی خود را با جمهوری اسلامی ایران براساس منافع مشترک و بر مبنای احترام متقابل حفظ کند.
اگرچه ژاپن بهعنوان یک کشور اقتصادی و دارای تکنولوژی بالا در منطقه تلقی میشود، اما همواره تلاش داشته تا نقش سیاسی تاثیرگذاری در رخدادهای منطقه ایفا کند. سفر آقای شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن به تهران در چارچوب تلاش این کشور برای حفظ برجام و ایجاد رابطه متعارف بین ایران و برخی کشورهای امضاکننده برجام قابل تجزیه و تحلیل است.
اگرچه آقای شینزو آبه در سفر به ایران پیامهایی از سوی آمریکا به تهران منتقل کرد، اما این پیامها از نظر مقامات جمهوری اسلامی ایران قابل قبول نبود. اکنون با توجه به اینکه سیاستهای تهاجمی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و اعمال تحریمهای سنگین علیه ایران با شکست مواجه شده و از سوی دیگر انزوای سیاسی ایالات متحده و احتمال استیضاح دونالد ترامپ از سوی کنگره آمریکا وجود دارد، لذا رئیسجمهور آمریکا تلاش دارد تا برای برون رفت از بحران سیاسی، سیاستهای خود را تغییر دهد.
به نظر میرسد که پیامهای جدیدی از سوی واشنگتن برای تعدیل رفتار خود نسبت به ایران به آقای شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن منتقل شده. اگر این گمانه زنی درست باشد، قطعا سفر آقای روحانی به توکیو میتواند فصل جدیدی در روابط ایران با غرب ایجاد کند.
لذا دستاورد سفر رئیسجمهور اسلامی ایران به ژاپن، بسیار سرنوشتساز و در آینده ایران بهویژه در حوزه اقتصادی کاملا موثر خواهد بود و تغییرات زیادی در رفتار تیم دونالد ترامپ نسبت به ایران ایجاد خواهد کرد. به نظر میرسد که پشت پرده اتفاقاتی در حال رخ دادن است هم پیام آقای روحانی که بسیار شفاف و روشن است و هم پیام پیچیده و دیپلماتیک دکتر ظریف نشان میدهد که گامهای لرزانی میان ایران و ژاپن و آمریکا در حال برداشته شدن است که نتایج آن به زودی مشخص خواهد شدو این احتمال وجود دارد که دونالد ترامپ پس از دیدار آقای روحانی از ژاپن به توافقنامه برجام بازگردد و بخشی از تحریمها را نیز علیه ایران لغو کند.
درواقع ایران سیاستی کاملا منطقی اتخاذ کرده و از آنجایی که هیچیک از کشورهای امضاکننده توافقنامه برجام به تعهدات خود عمل نکردهاند، طبیعی است ایران ناچار شده که گامهای مهمی برای کاهش تعهدات خود بردارد. انگلیس، فرانسه و آلمان در طول دو سال اخیر با کارشکنی و وقتکشی به تعهدات یازدهگانه خود عمل نکردهاند و مسائل دیگری را که ارتباط با برجام ندارد وارد مدار مذاکرات کرده اند.
لذا آقای شینزو آبه باید نسبت به کارشکنی سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان ابراز نگرانی کند زیرا ایران صادقانه با جامعه جهانی و آژانس بینالمللی انرژی هستهای همکاری کرد اما طرفهای دیگر به حسن نیت ایران پاسخ مثبت ندادند.
اجتماعی کردن مواجهه با قدرت منطقهای ایران
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
امریکاییها با شروع دولت ترامپ مواجهه با ایران را به عرصه اجتماعی ارجاع دادند و بر این باور بودند که با فشار اقتصادی- روانی، تقابل مردم و حاکمیت را رقم خواهند زد و به بیثباتسازی سیاسی- امنیتی در ایران خواهند رسید.
بهرغم همه فشارها با هوشیاری ملت ایران این راهبرد ابتر ماند. اما هدف اساسی آنان از فشار بر ایران چه بود؟ هدف اساسی این بود که بتوانند ایران را از منطقه غرب آسیا اخراج و سیستم بازدارنده موشکی آن را نیز بیخاصیت کنند و بهرغم فشار بر ملت ایران با تهدیدات نظامی- اقتصادی و بستن بسیاری از ورودیها و خروجیهای ایران به این مهم دست نیافتند.
در عین حال قدرت منطقهای ایران را عامل اصلی بازدارندگی در مقابل خود شناختند و متوجه شدند اگر یک موشک به ایران شلیک کنند پاسخ به آنان از سراسر منطقه خاورمیانه محتمل خواهد بود. در این میان احساس کردند اگر جنگی آغاز شود، ۶ هزار نیروی نظامی امریکا در عراق نابود خواهند شد؛ بنابراین برای مواجهه با ایران از طریق تغییر در ریل انتخابات مردم عراق تلاش کردند، اما دولت برآمده از رأی ملت عراق آنان را ناامید کرد.
عدم تمکین دولت جدید عراق به تحریمهای امریکا علیه ایران، باز نمودن گذرگاه بوکمال در مرز سوریه، قانونی کردن حشدالشعبی، مبارزه با فساد و تلاش برای ایفای نقش منطقهای از سوی دولت عادل عبدالمهدی، باعث گردید امریکاییها روش مبارزه با نظام جمهوری اسلامی در منطقه را تغییر دهند و با اقدامات اجتماعی نظیر NGO سازی، اعطای بورسهای تحصیلی و مسافرتهای معنادار جوانان عراقی به امریکا، زمینههای اجتماعی ایرانستیزی در عراق را رقم بزنند و از سوی دیگر حرکتهای اعتراضی در لبنان را در نقطه نهایی به سمت خلع سلاح مقاومت رهنمون شوند، بنابراین نبود زیرساختهای خدماتی در عراق پس از ۴۰ سال جنگ و نارضایتیهای اجتماعی باعث حرکتهای اعتراضی شد، اما پس از سهروز کسی دیگر صحبت از شغل، آب و برق نمیکرد.
حمله به مراکز ایران و حشدالشعبی شروع شد. پول امارات و سعودیها به میدان آمد و راهبرد «بیدولتسازی» در عراق به مطالبه اصلی تبدیل گردید. در لبنان نیز پس از حمایت علنی و غیرعلنی حزبالله از حریری، امریکاییها بر نبود وی مصممتر شدند و او را وادار به استعفا کردند. در اینکه امریکاییها از طریق ۱۲۴ NGO اصلی و ۱۷۰۰ NGO فرعی و توزیع پول درصدد استمرار تجمعات در عراق شدند، تردیدی نیست و بهرغم استعفای دولت مستقر، خشونتها و تجمعات پایان نیافت.
علت اصلی مداومت اغتشاشات این است که گزینههای بعدی نخستوزیری نیز باب میل امریکاییها نیستند و امریکاییها تصمیم گرفتهاند به تحقیر ۱۶ ساله خود در عراق به هر صورت ممکن پایان دهند. این در حالی است که نفت، پول، بانک مرکزی و سیستم امنیتی عراق را نیز کنترل میکنند، اما هیچ موقع از طریق دموکراسی در عراق به اهداف خود نرسیدند.
ممکن است آنان که اغتشاشات اخیر ایران را اعتراض به بنزین میدانند، در عراق نیز مردمی را ببینند که از مشکلات به تنگ آمدهاند، اما روند نشان داد هیچ اصلاحی در عراق جز بیدولتسازی پایاندهنده به وضع موجود نیست. امریکاییها پس از مدتی سکوت دم خروس خود را نشان دادند.
وزیر خارجه این کشور رسماً اعلام کرد: «مردم عراق و لبنان به دنبال آزادسازی کشورشان از دست ایران هستند.»حال آنکه ایران جز جنگیدن برای مردم عراق هیچ اقدامی در عراق نکرده است، اما امریکاییها میدانند که جریان ضد امریکایی در عراق تعلقات عاطفی – اعتقادی به ایران دارد.
نماینده امریکا در سازمان ملل کاملاً عریان به میدان آمد و صریحاً اعلام کرد: «تظاهرات و ناآرامیها در لبنان، سوریه، عراق، یمن و هر جایی که ایران در آن حضور دارد، برقرار خواهد بود و این تظاهرات تا زمانی که فشارهای حداکثری امریکا به نتیجه برسد ادامه پیدا میکند.» آیا او دروغ میگوید و میخواهد سفره پهن شده را از آن امریکا کند یا واقعیت صحنه را اعلام میکند؟
به میدان آوردن بعثیها، کمونیستها، تکفیریها و... و اجماع دادن آنها ذیل پرچم ایرانستیزی نشان میدهد که این هدف مشترک فراتر از درون عراق برنامهریزی شده است و شکست منطقهای از ایران و تحقیر تاریخی امریکاییها در عراق، سوریه و لبنان آنان را به سمت جنگهای شناختی برده است که البته این گزاره در دکترین امنیتی جمهوری اسلامی باید بازنگری شود. یک هدف امریکاییها از بیدولتسازی در عراق اجرای تحریمها علیه ایران است، به صورتی که همان مردمی که به ظاهر مشکل دارند گزاره «بگذار بگندد» را برای کالاهای ایرانی هشتگ کنند و میلیاردها دینار به بازارهای نجف، کربلا و بغداد در نبود زائران ایران لطمه وارد شود.
علت دوم تضمین امنیت سربازان امریکایی در عراق است، لذا به همین بهانه تعدادی از سران حشدالشعبی را نیز تحریم کردند. اما میتوان حملهکنندگان به کنسولگریهای ایران را ملت عراق دانست؟ میتوان آنان را عصاره ملت عراق دانست که علیه ایرانی که در آزادسازی کشورشان از دست خونآشام تکفیری نقش داشته است، شعار دهند؟ اگر شاخص دموکراسی است باید وزن و جایگاه ایران در نزد ملت عراق را در خروجیهای صندوق رأی جستوجو کرد.
از سال ۲۰۰۳ (سرنگونی صدام) تاکنون ملت عراق به چه کسانی رأی دادهاند؟ چرا به سکولارهای همسو با امریکا رأی نمیدهند؟ در آخرین انتخابات عراق سه ائتلاف رأیآورنده اول دوستان انقلاب اسلامی نبودند؟ این شاخص و نگرش در جای خود باقی است و، چون امریکاییها نتوانستند از طریق دموکراسی در عراق نان بخورند بازی را به هم زدند وگرنه مدعیان دموکراسی باید به دولت منتخب ملت عراق احترام میگذاشتند.
امریکاییها فشار خیابانی برای دولتسازی دلخواه را جایگزین صندوق رأی در عراق کردند و نخبگان عراق کاملاً بر این موضوع واقف هستند که بعثیها، کمونیستها و تکفیریها پوستین اجتماعی پوشیدهاند، اما رأی ملت عراق جهت آنان را معلوم میکند و امام حسین (ع) نیز پیوند برادری و عطوفت میان دو ملت را استمرار میبخشد. در هر صورت دومی را هیچکس در هیچ زمانی نمیتواند از دو ملت ایران و عراق بگیرد و این رازی است که امریکاییها از درک آن عاجزند.
رقابت با کدام نسخه و کدام برنامه؟
محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:
شمارش معکوس برای انتخابات مجلس یازدهم آغاز شده است. قریب به دو ماه بیشتر به این انتخابات زمان باقی نمانده است. اصولگرایان با تمام توان به میدان آمدهاند. رقابت بر سرِ اصولگرایان در تهران، تنور انتخابات را میان آنان داغ کرده است.
اصلاحطلبان اما با بیم و امید به پیشواز این انتخابات میروند. در هفتهای که گذشت پرونده نامزدها از ایستگاه هیئتهای اجرایی رد شد و حال همه چشمها به هیئتهای نظارت و شورای محترم نگهبان دوخته شده است. نحوه عملکرد شورای نگهبان در این ایستگاه، میتواند بر رقابتی کردنِ انتخابات تاثیرگذار باشد.
اما دو ماه مانده به انتخابات، سوال اساسی این است که گروههای سیاسی با کدام استراتژی و برنامه و کدامین شعار بنای رقابت دارند؟ این سوالات با توجه به شرایط امروز جامعه اهمیت دوچندان پیدا میکند و نقش تعیینکننده در میزان مشارکت مردم ایفا میکند.
در واقع، برنامه طرفین رقابت، بیش از هر عاملی میتواند در رقابتی کردن انتخابات نقش ایفا کند. جامعه اکنون با انبوهی از مشکلاتی که بر سرش آوار شده، گروههای سیاسی را میپاید که کدامیک نسخه شفابخش دارند. به عبارتی، نزاع این انتخابات، نزاع برنامهها است.
مردم دستپخت همه اسامی را چشیده و سنجیدهاند. وضعِ امروزِ ایران، محصولِ مدیریت همه اسامی است. اسامی دیگر اعتمادانگیز نیستند؛ بلکه مردم منتظر استراتژیهای طرفیناند. به گمانم اگر احساس تغییر در استراتژیهای گروههای مرسوم نکنند امیدی به این انتخابات نمیبندند و لذا مشارکت نمیکنند.
هر گروهی بتواند نسخه نجاتبخش ارائه کند، پیروز خواهد شد. معتقدم که مردم متوجه شدهاند که با تغییر اسامی صاحبمنصب لزوماً تغییری در وضع فعلی خاصل نمیشود. این نحوه حکمرانی پایش لنگ میزند. لذا باید راهبردها برای رسیدن به یک حکمرانیِ مطلوب، تغییر کند.
چشم مردم به ما نامزدها و گروههای سیاسی دوخته شده تا ببینند کدامیک استراتژی و برنامه عبور از وضع فعلی را ارائه خواهیم داد. اگر هیچ گروهی نتوانند نسخه نجاتبخش بپیچند، مشارکت پایین خواهد بود و در این صورت نیز فرقی نمیکند پیروزِ صندوقهای خالی کدام گروه بشود؛ ما بدون مشارکت مردم از این بحران خارج نخواهیم نشد!
یلدا و بازی تلخ بالابلندی!
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
خواستم از سفر جناب آقای روحانی به ژاپن بنویسم؛ آنقدر خروجی جلسات و صحبتهای ردوبدل شده، بیرمق بود که فقط باید گفت: «به فکر نان باش که خربزه آبه.» البته شب یلدا خربزه را با هندوانه هم عوض کنیم، شاید دلپذیرتر باشد؛ این را ژاپنیها هم متوجه شدند و با یک پذیرایی شب یلدایی، هیئت ایرانی را خوشحال کردند! اصلا بگذارید از یلدا برایتان بنویسم؛ خواستم تفألی به جناب حافظ بزنم و ببینم، چه میفرمایند که دیدم خاطرِ حافظ، حزین است از باب آب بیمهر خوزستان! تا حدی که گفت: «صحبت حکام، ظلمت شب یلداست»؛ نگران شدم تندتر از اینها بگوید فلذا حافظ را بوسیدم و روی طاقچه گذاشتم.
اما حافظهام را نمیدانم چه کنم؟ آن زمان که مردم همین دیار امیدوارانه گفتند اگر هوا نداریم، ولی هواتو داریم. زبانم لال اگر بخواهم شماتت یا ملامت کنم؛ فریب خوردند، واقعا فکر میکردند، سید ابراهیم، قرار است، آتشبهپا کند، دلار را به عدد نجومی 5 هزار تومان برساند، شعبهای از دیوار چین در ایران تأسیس کند و خلاصه وضعیتی به فضاحت یکسوم چیزی که الان هست ایجاد کند، اما خدا را شکر مردم نگذاشتند!
باشد حافظ نمیخوانم ولی حافظهام را چه کنم وقتی آب خوردن را به برجام گره زدند و اتفاقا همین روزها که کوت عبدالله و کارون و اهواز و ... بر آبرفته، هندوانه شب یلدایی را با «آبه» میخورند؛
به امید آنکه عمارت و آبادانی از مذاکره با آبه حاصل شود؛ آخر میدانید، گفته بود من اگر بدانم ایران با مذاکره آباد میشود، دریغ نمیکنم! شما در همان ژاپن، وسط آب با آبه و دوستان، یلدا را به جشن بنشینید، بچههای بسیجی و جهادی جور مسئولان را میکشند.
یلدای امسال برای آنها که باید با سن بالا، بالابلندی بازی کنند، یک دقیقه تلختر است! دأب تلخنویسی در جشنها را ندارم و اتفاقا مذمت میکنم کسانی که در شادیها، کام مردم را تلخ میکنند ولی واقعا برای خوزستان بس است؛ این وضعیت، حق مردم شریف خوزستان نیست.
هم جور بودجه کشور را در این 40 سال بکشند و طلای سیاه زیر پایشان باشد و هم از زمین و زمان و زمامداران بیوفا جور ببینند؛ حق نیست. تکرار سوژهها برای ما خوشایند نیست ولی تا وقتی درد مردم هرروز تکرار میشود، ناگزیریم از تکرار تا بلکه آنان که مسئولیت دارند تکانی به خود دهند.